تشدید تخاصم دو قطب تروریستی
نگاهی به مواضع حزب اکس "کمونیست کارگری "
على جوادى

موضعگیری در قبال تحریمهای اقتصادی و تقابل نظامی و کلا جدال دو قطب تروریستی جهان معاصر به یک شاخص تشخیص جایگاه واقعی نیروهای سیاسی اپوزیسیون در تحولات حاضر بدل شده است. دو اردو در این تخاصم تروریستی قرار دارد: در یک سو جنبش اسلام سیاسی و ستون فقراتش٬ رژیم آدمکشان اسلامی و در سوی دیگر تروریسم دولتی آمریکا٬ اسرائیل و متحدین اش در ناتو قرار دارند. هر دو نیرو تاریخ سیاهی در آدمکشی و تروریسم دارند. خاکستر و نابود کردن چند صد هزار انسان بیگناه در یک چشم بهم زدن٬ تخریب شیرازه های جامعه٬ نابودی مدنیت٬ اعدام بیش از صد هزار انسان آزادیخواه و برابری طلب٬ سازمان دادن بزرگترین ماشین کشتار جزیی از کارنامه این دو نیروی تروریستی است. این جنگی است که کلید آن در فاجعه خونین ١١ سپتامبر زده شد. از آن زمان تاکنون ما شاهد جدالهای گسترده نیروهای این دو قطب تروریستی در عرصه های متفاوت بوده ایم. نیروهای متعدد این دو کمپ در جنگها و جدالهای گوناگون به روی یکدیگر آتش گشوده اند. جنگ اسرائیل و حزب الله٬ جنگ اسرائیل و حماس٬ جنگ نیروهای تروریستی در افغانستان و عراق تماما جنگهای نیروهای این دو جبهه تروریستی هستند. اکنون این جدال تشدید شده است و طرفین اصلی این دو قطب مرتب به تهدید و توطئه چینی علیه یکدیگر مشغولند. ابرهای سیاهی بر فراز جامعه به پرواز در آمده اند.

این تخاصم و جدال تاثیر بسیاری در موقعیت نیروهای اپوزیسیون رژیم اسلامی داشته است. بازهاى دو جنبش ناسیونالیسم پرو غربی و جنبش ملی – اسلامی با خط فاصلی کوتاه خود را در این دو کمپ قرار داده اند. یکی پیشروی خود را در تشدید تخاصم٬ تشدید تحریم اقتصادی و حمله نظامی می بیند. دیگری کمربندهای خود را در مقابله با "حمله نظامی" و "دفاع از دولت خودی" سفت کرده است. در عین حال نیروهای متعدد این دو اردو با خطوط تمایز ناچیزی در این راستا به خط شده اند. در جنگ ارتجاعی ایران و عراق هم شاهد شکل گیری چنین صفبندی بودیم. این طبیعت و خصلت پایه ای این نیروها است.
 
اما این جدالها در عین حال همواره قربانیان جدیدی داشته است. نیروهایی که بنا به دلایل و ویژگی های خاص موقعیت اجتماعی و سیاسی خود قربانی این کشمکش خونین و تروریستی شده اند. در این یادداشت نگاهی کوتاه به مواضع اخیر حزب "اکس مسلم"٬ حزب سابقا "کمونیست کارگری" می اندازیم. آنچه امروز در مواضع این حزب مشاهده میکنیم٬ گوشه هایی از قرار گرفتن در چنین جایگاه و موقعیتی است. مسبب چنین وضعیتی اساسا سیاستهای دست راستی حمید تقوایی در این حزب است. مصاحبه اخیر ایشان با نشریه "انترناسیونال" در زمینه "حمله به سفارت انگلیس و پیامدهای آن" بیان خجولانه این سمت گیری در شرایط حاضر است.
 
جدال دو قطب تروریستی یا... ؟
یک رکن استراتژیک سیاست تمام نیروهایی که در دفاع از هر کدام از دو قطب تروریستی٬ حال با هر خط فاصلی٬ قرار میگیرند تبدیل این تخاصم دو سویه بعنوان کشمکشی ارتجاعی، تروریستی و قلدرمنشانه از جانب یکی از نیروهای این دو قطب است. تقلیل این جنگ تروریستی به "مقابله با حمله نظامی نیروهای امپریالیستی" و یا "مقابله با تهدیدهای تروریستی و اتمی رژیم اسلامی" آن چهارچوبی است که نیروهای متقابل میتوانند جایگاه سیاسی کنونی خود را توجیه کرده و به مواضع راست و ارتجاعی خود "مشروعیت" سیاسی ببخشند. بطور مثال ویژگی سیاستهای حمید تقوایی بطور بارزی بیان این است که این جدال تروریستی دو طرفه را به تهدیدها و تحرکات یک قطب٬ تروریسم اسلامی٬ محدود میکند. در مصاحبه با نشریه "انترناسیونال" که دیگر سیاست انترناسیونالیستی در آن کیمیا شده است٬ ما شاهد آن هستیم که نه تنها کوچکترین اشاره ای به این تخاصم تروریستی دو جانبه نمیشود٬ بلکه بطور خجولانه سیاستی را بیان میکند که گویا اصلا قطب تروریستی دولتی وجود ندارد٬ جایگاهی ندارد و یک رکن این جدال خونین نیست. صاحب بزرگترین نیروی آدمکشی و میلیتاریستی جهان معاصر نیست. نیرویی نیست که به تنهایی میتواند کره زمین را چند بار نابود کند .

این تلاش برای تغییر تبیین از تخاصم دو قطب تروریستی یک ضرورت حیاتی توجیه سیاست همسویی با قطب تروریستی دولتی است. اگر بازها در صف و اردوی ناسیونالیسم محافظه کار پرو غربی آشکارا سیاستها و راه پیشروی خود را به دفاع از جنگ و حمله نظامی و بمب افکنها و موشکهای کروز گره میزنند٬ نیروهای تازه به میدان آمده این صف٬ باید تلاش بیشتری بخرج دهند. باید ابتدا تبیینی را ارائه دهند که ماهیت این تخاصم را بگونه ای جلوه دهد که موضعگیری کنونی شان را توجیه کند. تبیینی که در آن از قرار همگان٬ از نیروها و دولتهای تروریسم دولتی تا این جریانات گویی٬ با تفاوتهای اندکی در مقابل "تهدید" تروریسم اسلامی بسیج شده اند. این سیاست مبنای توجیه همسویی این جریان با تعرضات اردوی تروریسم دولتی است.
 
این جریان چشم خود را در جنگ اسرائیل و حزب الله و تمام جنایات جنگی دولت اسرائیل بست. جنگ و به خون کشیده شدن کودکان و سالمندان و کلیه افراد غیر نظامی در این جنگ٬ این نیرو را وادار به واکنشی نکرد. طبیعی هم بود. پیش از آن در قطعنامه ای در قبال مساله فلسطین اعلام کرده بودند که حل مساله فلسطین در درجه اول به تسویه حساب با اسلام سیاسی گره خورده است. گویا حمله و کوبیدن شهروندان غزه به بهانه مقابله با ارتجاع حماس راه پیشروی سیاستهای مورد نظر این جریان را در حل مساله فلسطین هموار میکرد! در همان زمان در گرماگرم جنگ در مقابله با انتقادات و اعتراضاتی که حتی در صفوف خودشان در قبال این موضعگیری راست برانگیخته  شده بود٬ لیدرشان فریاد میزد که چه شده است: "اومانیسم تان" گل کرده است؟

این سیاستها در حقیقت نشاندهنده محتوای واقعی خطی بود که پرچم "انقلاب کارگری" و "حکومت کارگری" را به زمین انداخته بود و به جای آن پرچم "انقلاب انسانی" و "حکومت انسانی" را در دست گرفته بود. البته از پیش روشن بود که این "انسانگرایی" محمل زمینی یک چرخش به راست واقعی در استراتژی و سیاست است. نشان انسانگرایی مفرط این جریان نیست. برعکس نشان دوری این جریان از کارگر و کمونیسم و انسانگرایی است. این جریان در زمانیکه که احتمال حمله نظامی و جنگ تشدید شده بود٬ از جانب اصغر کریمی اعلام کرد که جنگ تماما "مصائب" نیست. دارای "برکاتی" هم هست. و حتی کار را به اینجا رساندند که گویا بلشویکها پیروزی خود را بر ارتجاع و بورژوازی روسیه مدیون وجود جنگ جهانی بودند. و نه سیاست بلشویکها علیه جنگ بود که زمینه های رشد و قدرتگیری صف کارگر و کمونیسم را در روسیه فراهم کرد؟!

روشن است: جایگاه کنونی حزب اکس مسلم٬ مقابله با دو سوی تروریسم جهانی نیست. همسویی با یک سوی این تقابل تروریستی است. حتی انتقاد ضمنی شان به دول غربی این است که چرا این دولتها سیاست "تغییر" رژیم را در دستور ندارند. مساله شان با این دولتها این است که از قرار خواهان "رام کردن" رژیم اسلامی و نه "تغییر" آن هستند. جای تاسف بسیار است. تاسف به این خاطر که این جریان کماکان تشکیلاتی را در خدمت این اهداف و سیاستهای راست قرار داده است که در اساس برای امر دیگری٬ امر انقلاب کارگری و سرنگونی رژیم اسلامی و مقابله با قلدری و زورگویی امپریالیستی و در هم شکستن این سیاستها شکل گرفته بود .

 تحریم اقتصادی بد٬ تحریم اقصادی خوب؟
تحریم اقتصادی اکنون به یک اهرم و ابزار تروریستی در تقابل نیروهای متخاصم تبدیل شده است. به بهانه اعمال محدودیت بر نیروی مقابل٬ نان و آذوقه و داروی مردم بیگناه را گروگان میگیرند. به بهانه تضعیف قدرت اقتصادی نیروی مقابل مردم را به گرسنگی و فقر بیشتر میکشانند. تجربیات تاکنونی نشان داده است که تحریم اقتصادی، مستقل از تاثیر آن بر ثبات و بی ثباتی رژیم اسلامی یا هر رژیم ارتجاعی و تروریست دیگری، بدون کوچکترین تردیدی یک سلاح کشتار دسته جمعی است.  قربانیان اولیه آن عادی ترین مردم عادی اند. کمونیسم کارگری این سیاست را تماما ارتجاعی و ضد انسانی میداند و تماما بر علیه آن است.
 
اما سیاستهای حزب اکس مسلم در این زمینه هم بیان جایگاه راست و همسویی خجولانه آنها با اردوی تروریسم دولتی است. این جریان بر خلاف بازهاى صف ناسیونالیسم پرو غربی پرچم تشدید تحریم های اقتصادی را آشکارا در این شرایط در دست نگرفته است. اما در عین حال نیز مخالفت آشکار و نقدی هم به همین "سطح" از تحریمهای اقتصادی اعمال شده ندارد. هیچگاه در دورانی که این تحریمهای اقتصادی حلقه به حلقه تشدیدتر شده است٬ بطوریکه حتی در شرایطی که خود جنایتکاران اسلامی نیز وادار به قبول تاثیر این تحریمها بر زندگی مردم شده اند٬ این جریان در قبال اعمال این سیاستها موضعگیری نکرده است. همواره سیاست "سکوت" را دنبال کرده اند. ویژگی ریاکارانه سیاستشان این است که اعلام میکنند بر علیه تشدید تحریم ها هستند٬ اما هیچگاه اعلام نمیکنند که بر علیه "همین سطح" از تحریمها هستند. از قرار راه فرار از این مخمصه را اینطور فهمیده اند که خود را به نفهمی سیاسی بزنند و هر زمان که ناچار به موضعگیری میشوند٬ بر علیه تشدید تحریم های اقتصادی احتمالی در فردایی نامعلوم حرف بزنند. آنهم با این استدلالات که تحریم اقتصادی باعث تحکیم قدرت رژیم اسلامی میشود. از قرار اگر به این جریان راست اثبات شود که تحریمها آنطور که مدافعین و عاملین اش مدعی اند٬ منجر به تضعیف رژیم اسلامی شود به احتمالی سر همین انتقاد آبکی را هم بزیر آب خواهند کرد.

چرا که لیدر این حزب در عین حال جا را باز گذاشته است که اگر ناچار شدند از سیاست تحریم اقتصادی پشتیبانی کنند و یا خواستند فراخوان اجرای آن را به دولتهای غربی و امپریالیستی بدهند٬ دچار مشکلی نشوند. ایشان میگوید که: " این را هم اضافه کنم که در شرایط ویژه ای که جنبش انقلابی بالفعلی علیه حکومتی در جریان است - مانند جنبش توده ای علیه نظام آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی - تحریم اقتصادی میتواند در خدمت انقلاب و مردم عمل کند اما در مقطع حاضر جامعه ایران در چنین شرایطی نیست ."

این سیاست آب پاکی را بر تمام انتقادات نیم بند این جریان به تحریم اقتصادی "در سطح وسیع" می پاشد. تحریم اقتصادی در شرایط ویژه ای میتواند "در خدمت انقلاب و مردم عمل کند". و این توجیه "چپ" در دفاع از سیاستی است که به درست سیاست کشتار دسته جمعی نام گذاری شده است. در نقد این سیاست باید گفت اگر انفجار بمب اتم میتوانست در "خدمت انقلاب و مردم عمل کند"٬ سیاست تحریم اقتصادی هم میتواند "در خدمت انقلاب و مردم عمل کند". تمام تجربیات تاریخ تاکنونی نشان داده است که حتی اگر زمانی در آفریقای جنونی نیروهای ضد آپارتاید نژادی خواهان تحریم اقتصادی دولت نژادپرست آفریقای جنوبی بودند٬ واقعیت عملی اجرای این سیاست در عراق و پس از آن نشان داده است که این چه سیاست مخرب و ضد انسانی است. تحریم اقتصادی "انقلابی" مانند "اسلام آزادیخواه" یک عوامفریبی کودنانه است .

در پایان
سیاستهای حزب اکس "کمونیست کارگری" در قبال جنگ تروریستها و تحریم اقتصادی کوچکترین ربطی به سیاستهای شناخته شده کمونیسم کارگری در قبال این اقدامات ندارد. کاملا در تناقض با آن و در مقابل آن است. این گوشه ای از بیان موقعیت راست و غیر کمونیستی این حزب است. همانطور که سیاستهای کورش مدرسی کوچکترین ربطی به کمونیسم کارگری و منصور حکمت ندارد٬ سیاستهای حمید تقوایی هم کوچکترین ربطی به کمونیسم کارگری و منصورحکمت ندارد. بی جهت نیست که هر دو گرایش علیرغم تقابلشان در سیاستهایی در یک وجه کاملا با هم مشترکند. هر دو گرایش کارشان را با "عبور از منصور حکمت" آغاز کردند. هر دو سیاست خشت خشت سیاستهای کمونیستی منصور حکمت را به کنار زده و به جای آن سیاستهای راست خود را قرار دادند.
 
پیشروی جنبش کمونیسم کارگری منصور حکمت در شرایط حاضر در گرو نقد قاطع این دو گرایش راست است . *